شنبه شب زن 30سالهای سراسیمه با پلیس 110تماس گرفت و فریاد زد: «شوهرم قصد کشتن مرا دارد.»تیمی از مأموران بعد از گرفتن نشانی، راهی خانه این زن در شمال پایتخت شدند و وقتی به آنجا رسیدند صدای فریادهای زن و مردی را شنیدند که از داخل یکی از آپارتمانها به گوش میرسید.
در همان هنگام یکی از همسایهها به مأموران گفت: این زن و شوهر مدتهاست که در این آپارتمان زندگی میکنند و مرتب با هم درگیرند. حتی دیدیم که ساعتی قبل مرد جوان که حسن نام دارد، قصد داشت همسرش را از پنجره به بیرون پرتاب کند اما موفق نشد. ماموران زنگ خانه مورد نظر را زدند و ناگهان زن جوان درحالیکه سر و صورتش خونی بود از خانه بیرون آمد و از شوهرش به اتهام ضرب و شتم شکایت کرد. به این ترتیب مرد جوان دستگیر شد و به کلانتری انتقال یافت.
متهم دستگیر شده که به شیشه اعتیاد دارد روز گذشته به دادسرای ناحیه یک تهران منتقل شد. وقتی مأموران او را به شعبه سوم بازپرسی منتقل کردند، همسرش با چشمانی گریان روی صندلی نشسته بود. زن جوان به اتهام اقدام به قتل و ضرب و شتم از شوهرش شکایت کرده و خواستار مجازات او بود. این زن در توضیح ماجرای زندگیاش به بازپرس پرونده گفت: 4سال و نیم پیش با حسن آشنا شدم. او مغازه دار بود و من گاهی برای خرید به آنجا میرفتم.
چندماه بعد از آشناییمان یکدفعه حسن غیبش زد. از دوستانش که پرسیدم گفتند به شهرستان رفته است اما موبایلش را پاسخ نمیداد. اصلا سابقه نداشت که بیخبر جایی برود. آنقدر پرسوجو کردم تا اینکه متوجه شدم به اتهام سرقت دستگیر شده است.
وی ادامه داد: حسن به 6ماه زندان محکوم شده بود. چون به او علاقه داشتم، به ملاقاتش در زندان رفتم و با دیدن او، دلم به حالش سوخت.
حسن باورش نمیشد که به ملاقاتش بروم و آن روز در زندان از من خواستگاری کرد و قول داد بعد از آزادشدن به خواستگاریام بیاید. من هم که عشق چشمانم را کور کرده بود پذیرفتم و به او جواب بله دادم غافل از اینکه زندگیام را تباه خواهم کرد. وی در ادامه گفت: 4سال زندگی سختی داشتم، مدتی شوهرم بیکار بود و با دوستان ناباب رفتوآمد میکرد.
چند روز پیش هم متوجه شدم که او به شیشه معتاد شده است. اوایل آرام بود اما به تازگی توهمهای عجیبی به سراغش میآید و بر سر مسائل کوچک با من درگیر میشود. آنقدر کتکم میزند که فکر میکنم دیگر زنده نخواهم ماند. شب گذشته باز هم او را در حال مصرف شیشه دیدم و وقتی شنیدم که قرار است دوستانش به خانهمان بیایند عصبانی شدم.
بر سر این موضوع جنجالی بزرگ به پا شد. حسن باز هم مرا به باد کتک گرفت و بعد پنجره را باز کرد و به زور میخواست مرا به پایین پرتاب کند اما آنقدر جیغ و فریاد راه انداختم که ترسید. او با دیدن همسایهها که شاهد ماجرا بودند، از این کار خودداری کرد و دوباره مرا به باد کتک گرفت.
بعد از اظهارات این زن، مرد شیشهای حرفهای او را تأیید کرد و گفت که همسرش را دوست دارد و پشیمان است. با این حال قاضی پرونده برای او قرار قانونی صادر کرد و وی تا انجام تحقیقات تکمیلی راهی زندان شد.